معنی کنایه از نازا

لغت نامه دهخدا

نازا

نازا. (نف مرکب) ماده ٔ هر حیوان که زاینده نباشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). عقیم. که نزاید. که هیچ نزاید. سترون. قسری. عاقر. ستاغ. نازاینده.

حل جدول

فرهنگ معین

نازا

(ص فا.) سترون، عقیم، ماده هر حیوانی که آبستن نشود.

فرهنگ عمید

نازا

زن یا حیوان ماده که آبستن نشود، نازاینده، سترون،

مترادف و متضاد زبان فارسی

نازا

حائل، سترون، عاقر، عقیم، نابارور،
(متضاد) بارور، زایا

فارسی به انگلیسی

نازا

Barren, Fruitless, Infertile, Sterile, Unfruitful


نازا کردن‌

Sterilize

فارسی به عربی

نازا

قاحل، معقم

فرهنگ فارسی هوشیار

نازا

نازاینده، عقیم

معادل ابجد

کنایه از نازا

153

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری